چهار دست و پا رفتنت! (2)
عزیزدلم! چند روز بیشتر طول نکشید که سینه خیز رفتنت تبدیل بشه به چهاردست و پا رفتن حرفه ای!!! الهی مامان فدات بشه! اصلاً متوجه نشدم کی این اتفاق تکرار نشدنی جلوی چشمم رخ داد؟! دلم می خواست و می خواد لحظه به لحظه بزرگ شدنتو به خاطر و حافظه بلندمدتم بسپارم تا از مرور کردنش لذت ببرم! الان تند و تند چهاردست و پا می ری و از این اتاق و به اون اتاق می ری و من باید مدام دنبالت بدوم که خدایی نکرده بلایی سر خودت نیاری و یا وسیله ای رو روی خودت نندازی! نازدونه ی من! تازه از لبه مبل و میز می گیری تا بلند شی و تا حدودی هم موفق می شی ولی دیگه نمی تونی تعادل خودتو حفظ کنی برای نشستن روی زمین! دردونه ی من! از اخلاقت هم بگم، تازگی ه...