وجود مامان و باباوجود مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

بی من مرو

خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو!!! روز سه شنبه زنگ زدی اداره طبق عادت، اول می گی: بیا دیگه! بعد می گی: اجازه می دی بریم خونه عزیزجون؟ منم می گم: آره عزیزم اجازه می دم ولی فردا می ریم. اول باید ساکهامون رو ببندیم و بعد ... که اجازه توضیح بیشتر رو به من نمی دی و با لحن مصرانه و با صدای بلند می گی: الان بریم و وقتی می بینی مامان همچنان داره حرفهای قبلی رو تکرار می کنه بدون اینکه گوشی رو قطع کنی بابا رو مخاطب قرار می دی و می گی: بابا مامان نمی آد بیا خودمون دوتایی بریم!!   عزیز دل مامان! عیددیدنی که رفته بودم خونه یکی از اقوام، تا رسیدیم  و کمی از یخات وا شد جورابهات رو در آوردی و گفت: می خوام راحت باشم،...
22 ارديبهشت 1393

تولد، تولد، تولدت مبارک!!!

سلام عزیزتر از جانم! سلام پسرم! سلام تمام عمر من! سلام بهانه زندگی من! عزیزم، بالاخره یکساله شدی! تولدت مبارک!   اول از همه این رو باید بگم تولد یکسالگیت چهارشنبه اول شهریور بود ولی الان دارم مطلب می گذارم، اینو نذار به حساب تنبلی مامان، مامان تو این روزها خیلی سرش شلوغ بود. اینها رو رها کن بذار از احساسم بگم تو روز تولدت!  گل من! نمی دونی چقدر خوشحال بودم از اینکه تا پارسال تو رو نداشتم ولی امسال دارمت و می تونم بغلت کنم، ببوسمت ، نوازشت کنم، ببویمت و بفشارمت! نازمن! خدا رو شکر می کنم  از اینکه به ما لطف داشته و تو رو به ما هدیه داده، تو بهترین هدیه ای هستی که من تا حالا دا...
21 آبان 1391

2+4

سلام قربونت بره مامان! عزیز دلم دیشب که می خواستم قطره هاتو بدم تا بری و لالا کنی وقتی دهنت رو باز کردی مامان مرواردید جدیدت رو یعنی پنجمین دندونت رو که پایین در کنار 2 تا دندون قبلی دید که نیش زده از خوشحالی جیغی زد و محکم بغلت کرد و تکونهای شدید دادت و غرق بوسه ات کرد. تازه از تاب دادنت نفس زنان دست برداشته بود که یه خنده زیبا تحویل مامان دادی و مامان دوباره غش کرد و ذوق مرگ شد! ششمین مرواردیدت هم بالا کنار 2 تا دندونهات نیش زده بود، دیگه مامان اینقدر ذوق کرده بود نا نداشت شادی کنه تو رو داد دست بابا و گفت: به افتخار 2 تا مرواردیدهای جدیدش که هم زمان نیش زدن پسملون رو بنداز رو هوا و بگیرش تا مامانش لذت بره از صدای ریسه رفتن عسلش! عمر م...
24 مرداد 1391

مروارید جدیدت

نفسم! لحظه به لحظه و بیشتر از گذشته عاشقتم.   ثانیه به ثانیه بیشتر به این قضیه پی می برم که زندگیم به زندگیت بنده و وجودم بدون وجودت بی معناست. گل من! تو فک بالاییت مروارید جدیدت نیش زده، 2 تا هم مروارید خوشگل تو فک پایینیت داری (عکسشو هنوز فرصت نکردم بذارم) که از امروز صبح یاد گرفتی اینا رو به هم می زنی و یه صدایی تولید می شه که مامان عاشقشه!   پسرم! به تازگی دلت می خواد چهارزانو بنشینی و  چون کامل نمی تونی پاهاتو سوار کنی یه مدل جدید چهارزانو می شینی! الهی مامان فدات. مامانیم! اینم بذار بگم که وقتی قندون می بینی از خود بیخود می شی و از خودت صدا درمی آری؛ یعنی که قندونو بذاری...
27 تير 1391

لالاکردنت!!!

پسر عزیزتر از جانم! می خوام از نحوه خوابیدنت هم بگم.   گل من! بعداز ظهر ها که از مهد برمی گردیم تو راه تمام تلاشت رو می کنی که شیر بخوری و لالاکنی! البته بعد کلی بازی و ورجه وورجه کردن! اگه مامان بذاره بخوابی (چون خوابت خیلی خیلی سبکه موقع رسیدن و پیاده شدن از ماشین بیدار می شی) وای دیگه نگو خواب از سرت می پره و جون تازه می گیری و می خوای تا شب فقط با مامان و بابا بازی کنی، مامان و بابا هم که خسته از کار روزانه هستن می خوان یه چرتی بزنن که حضرتعالی اجازه نمی دی!   خلاصه با هزار و یک ترفند سرتو گرم می کنیم که توی مسیر که خیلی هم طولانی نیست نخوابی، وقتی می رسیم خونه یه خرده شیر می خوری و چهاردست و پا ب...
25 تير 1391
1