وجود مامان و باباوجود مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ

 

 لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ

 

 وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ

 

معنای اسم قشنگت:

 

محمد: بسیار تحسین شده/ مورد ستایش قرار گرفته

 

سروش: پيام‌آور عالم بالا / فروهر گفتار مقدس / فرشته ايراني در تطبيق با جبرئيل / ستاره عيوق (معرب "آنيخس" يوناني) / ايزد (فرشته) پيام‌آور اهورامزدا / هفتمين امشاسپند (جاويد مقدس) / روز هفدهم از هر ماه/ در اوستا «سرئوشه » سرئوشه در اوستا بمعنی اطاعت و فرمانبرداری و مخصوصاً پیروی از اوامر خداوندی است ...

 

تولد سه سالگیت مبارک!

تولد تولد تولدت مبارک!!! مبارک مبارک تولدت مبارک!!! عزیزم! تولد 3 سالگیت مبارک! نازنیم! بزرگ شدن، مرد شدنت مبارک! عزیزم! در مقابل چشمان مامان داری بزرگ و بزرگتر می شی و مامان بهت افتخار می کنه. به همین مناسبت جشن تولدت رو برای اینکه پیش عزیزجون و حاجی بابا و خاله ها و دایی باشیم زودتر و در روز چهارشنبه 29 مرداد (روز تولدت اول شهریور شنبه بود) شب برگزار کردیم. چون شب پنج شنبه و روز جمعه 31/03/93 شهادت امام جعفر صادق بود و ما به همین دلیل مراسم رو زودتر گرفتیم. ما روز چهارشنبه بعد از یه روز کاری سخت با عجله به خونه رفتیم و وسایلامون رو جمع کردیم و تقریبا تو گرمای شدید عازم شدیم و خسته و گرمازده بعد خرید وسایلهای لازم ساعت نه و ن...
3 شهريور 1393

عکس، عکس و فقط عکس!

همیشه و همه جا با لاک پشت؛ در خواب! در بیداری! لاک پشت دستبند زده! پسر در موزه علوم پزشکی ژستی دیگر در موزه! پسر در اداره مامان! پدر و پسر در پارک ساعی پسر در حال سشوار کشیدن بعد حمام (عادت همیشگی) پسر در حال سشوار کشیدن بعد حمام 2 پسر قبل کوتاه کردن مو و در حال رفتن به سلمونی (البته با کلی التماس و وعده و وعید جایزه) پسر بعد کوتاه کردن موها بر بالای اپن آشپزخانه (البته با کلی گریه و زاری) نمایی دیگر از پسر بهد کوتاه کردن موها پسر بر فراز چرخ و فلک پسر بر فراز چرخ و فلک در حال ذوقیدن! ...
7 تير 1393

بی قراران قرار آمد

السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج) عید همگی مبارک. (البته با تاخیر چند روزه!!!) قربونت بره مامان!  وقتی از چند روز قبل از جشن ریسه ها و چراغونی خیابونها رو می دیدی دائم می پرسیدی اینا چین؟ برای چی اینا رو زدن؟ و مامان با کلی آب و تاب و جزئیات برات توضیح می داد که تولد امام زمانه، بعدش می پرسیدی: براش کیک تولد کفشدوزکی هم می گیریم؟!! بالاخره روز پنج شنبه با کلی ذوق خواب عصرت رو زدی و بیدار شدی و آماده که بریم مسجد. قرارمون بر این بود که یک عالمه بادکنک بگیریم و پسر نازنین داخل مسجد به بچه ها عیدی بده. وقتی نماز مغرب رو خوندیم و بین دو نماز شد مامان گفت الان وقتشه که عیدی بچه ها رو  بدی. قبول کردی و 1 بادکنک سبز انتخاب ...
26 خرداد 1393

تولد گنجشک کوچولو؛ زهرا سادات

سلام نور دیده ام؛ گل پسرم! نی نی آله سعیده بالاخره با کلی ناز و ادا روز یکشنبه 28 اردیبهشت 93 بدنیا اومد. عکس العمل شما در مورد زهرا سادات کوچولو جیگر خاله که ما به خاطر بعد مسافت هنوز نتونستیم بریم ببینیمش تا آخر هفته، خیلی جالبه. وقتی پشت تلفن مامان به روش مامانا قربون صدقه اش می ره، شما هر کجا که باشی می دوی و می آیی گوشی رو می گیری ( چیزی نمی گی) و می خندی و بعداً می گی: نی نی آله سعیده موشه، پوشکیه و ... خلاصه کلی ذوق می کنی. عزیزم وقتی ازت می پرسم اسمت چیه؟ با خنده بهم می گی: گل پسر می خوای بگی: گل کاشتم، می گی: گل کاریدم! می خوای بگی: شستم ،می گی:شوریدم! می خوای بگی: پشه مُرد، می گی: مُرید! می خوای بگی ...
31 ارديبهشت 1393

بی من مرو

خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو!!! روز سه شنبه زنگ زدی اداره طبق عادت، اول می گی: بیا دیگه! بعد می گی: اجازه می دی بریم خونه عزیزجون؟ منم می گم: آره عزیزم اجازه می دم ولی فردا می ریم. اول باید ساکهامون رو ببندیم و بعد ... که اجازه توضیح بیشتر رو به من نمی دی و با لحن مصرانه و با صدای بلند می گی: الان بریم و وقتی می بینی مامان همچنان داره حرفهای قبلی رو تکرار می کنه بدون اینکه گوشی رو قطع کنی بابا رو مخاطب قرار می دی و می گی: بابا مامان نمی آد بیا خودمون دوتایی بریم!!   عزیز دل مامان! عیددیدنی که رفته بودم خونه یکی از اقوام، تا رسیدیم  و کمی از یخات وا شد جورابهات رو در آوردی و گفت: می خوام راحت باشم،...
22 ارديبهشت 1393

روز مامانا مبارک!

نازنینم! امروز یکشنبه 31 فروردین 93 است؛ روز زن و روز مادر. قربونت برم که هرچه بیشتر و به خودت بیشتر و بیشتر زمان می گذره منم بیشتر و خیلی بیشتر عاشقت می شم. قبلا نوشته بودم به خاطر دست بابا، حدود 2 ماهی هست که خوشبختانه مهد نرفتی و خونه نشین شدی. و تو این مدت روزی چند بار به اداره یا به گوشیم زنگ می زنی (دکمه تکرار تلفن خونه رو یاد گرفتی) و بدون مقدمه بهم می گی: بیا دیگه، زود بیا دیگه و خلاصه بعد چند کلمه صحبت کردن یه سفارش خرید خوراکی خوشششمزه می دی و می گی: خدافظ، گوشی رو قطع کنم؟ و تا مامان نگه قطع کن، قطع نمی کنی! امروز حوالی ظهر بود بهم زنگ زدی و گفتی: دوست دارم، مامان روزت مبارک. می خوام برات گل بگیرم. اینقدر این جمله ها برا...
31 فروردين 1393

سروش روز

روز هفدهم از هر ماه در ایران باستان ، سروش نام داشته است و مراسم دینی و جشن‌های ویژه‌ای در روزهای هفدهم هر ماه برگزار می‌شده است که امروزه به فراموشی گراییده، اما سروش روز به ویژه در ماه فروردین از اعتبار ویژه‌ای در مراسم دینی برخوردار بوده که با شست‌وشو و به معبد رفتن و نیایش کردن همراه بوده است. این روز را روز باژ ، یعنی روز زمزمه - به معنی دعا و نیایش - نیز می‌گفته‌اند.                                       ...
18 فروردين 1393

سفرنامه نوروز 93

سلام نفس مامان! عیدت مبارک! قربونت بره مامان، از اولین روز عید که روز پنج شنبه بود عازم خونه حاجی بابا و عزیز جون شدیم و روز چهاردهم فروردین برگشتیم! خدا رو شکر تعطیلات خوبی بود، بیشتر استراحت کردیم هم من، هم بابا محسن و هم شما! اوایل اسفند واسه بابا محسن حادثه ای پیش اومد و دستش شکست و مجبور شد جراحی کنه. هنوز هم تو دستش پلاتینه و دستش که اتفاقا دست راستش هم هست بی حرکت مونده و بنده خدا درد داره.  به خاطر همین مامان اسفند 92 خیلی بهش سخت گذشت و تحت فشار بود. دست تنهایی و استرس عمل و مساله نگهداری شما و بعدش هم که همه خبردار شدن مهمون داری و بیا و برو و اداره رفتن و خونه تکونی شب عید و خریدهای انجام نشده و خلاصه هزا...
17 فروردين 1393