سفرنامه مشهد
سلام دونه ی دل مامان! (وقتی نوزاد بودی بیشتر با این عنوان صدات می کردم یادش به خیر!) ششم خرداد سال 92 بود یکدفعه مامان که مدتها بود فکر زیارت امام رضا (ع) به سرش زده بود تصمیمش رو گرفت و به دنبال بلیت به آژانس های مختلف زنگ زد و بالاخره ساعت 6 عصر واسه خودش و بابا محسن و عزیز جون برای روز سه شنبه 7 خرداد بلیت تهیه کرد (شما هم که جات تو بغل مامان و باباست و نیازی به بلیت نداشتی). واقعاً امام رضا (ع) ما رو طلبیده بود چون پیدا کردن بلیت با این سرعت و تعطیلی مدارس و تعطیلی 14 و 15 خرداد که در پیش بود تقریباً محال بود. صبح روز سه شنبه 7 عزیز جون خودش رو به تهران رسوند. بماند که چقدر شما از دیدنش ذوق کردی و بالا پایین پریدی.&nbs...
نویسنده :
مامان فرشته
9:16