روز حاجا!
سلام عسلم، گل پسرم! تو تعطیلات عید نوروز 92 که تقریباً مدت طولانی پیش پدربزرگ و مادربزرگ مادریت بودی، وجود نازنینت از محبتهای بی دریغ آنها سیراب و انس و علاقه ای عجیب بین شماها ایجاد شد. عشق مامان! به حاجی بابا می گی: حاجا و به عزیزجون می گی: عَزه! دیروز صبح تا چشم وا کردی گفتی: حاجا و دیگه ول کن قضیه نبودی و مدام غر می زدی و می گفتی حاجا! (نمی دونم شب قبلش خواب دیده بودی یا چی شده بود) ما هم می پرسیدیم بریم خونه حاجی بابا؟ با گریه و بی تابی سر تکون می دادی یعنی: آره دوباره ما می پرسیدیم: بریم خونه حاجی بابا چکار کنیم؟ بازم با گریه و بی تابی می گفتی: اُ تور یعنی موتور سوار شیم! و این داستان تو راه و تو ماشین و حتی تو م...
نویسنده :
مامان فرشته
12:40